مطرح شدن کلید واژهی انتظارات را باید برای اولینبار در اندیشههای جان مینارد کینز جستوجو نمود و بیهوده نیست که اگر گفته شود با وارد شدن موضوع انتظارات در ادبیات اقتصادی، انقلابی در میان تفکرات اقتصادی ایجاد شد. مدلسازی انتظارات در دهههای بعدی توانست مباحث اقتصادی را از حالت آرمانگرایانهای که در تفکرات کلاسیکی وجود داشت، خارج نماید و به واقعیتهای اقتصادی نزدیک سازد. امروزه به ندرت اقتصادخواندهای را میتوان یافت که نسبت به موضوع انتظارات بیتوجه باشد و آن را فاقد اهمیت قلمداد نماید. در طول دهههای اخیر و توسط مکاتب اقتصادی، به نقش و اثرگذاری انتظارات در ابعاد مختلف اقتصادی نظیر حوزههای پولی، اقتصاد خرد و کلان و اقتصاد انرژی پرداخته شده است و بحث در مورد هر یک از این موارد بیشک مدتها به درازا خواهد کشید و از حوصلهی این متن نیز خارج است. اما آن چیزی که هماکنون همگان با هر نوع تفکر اقتصادی به آن واقف هستند، اهمیت انتظارات به ویژه انتظارات تورمی برای سیاستگذار پولی است. در واقع یکی از عوامل محدودکنندهی اختیارات سیاستگذار پولی و به تعبیر صحیحتر تضعیفکننده اثر بخشی سیاستهای پولی، وجود انتظارات منفی در اقتصاد است. موضوعی که اگر نسبت به آن بیتوجهی شود، میتواند در طولانیمدت هر اقتصادی را زمینگیر سازد.
امروزه در ادبیات و متون اقتصادی عوامل بیشماری برای شکلگیری انتظارات در اقتصاد شناخته شده و به تفصیل در مورد آنان بحث شده است. بررسی مجموعهی این ادبیات نشان میدهد که یکی از عوامل مهم آن، رسانههای خبری هستند. بنابر یک ضربالمثل فرانسوی، رسانه تعیین میکند که عموم افراد جامعه از چه نوع اخباری مطلع شوند. به عبارت دیگر، رسانههای خبری از این توانایی برخوردار هستند که گاه موضوعات مهمی را بیاهمیت جلوه دهند و گاه موضوعات بیاهمیت را چنان به مخاطب انتقال دهند که برای مدت متمادی ذهن جامعه را درگیر آن موضوع بیاهمیت نمایند. وجود چنین توانایی در رسانه برای پوشش اخبار اقتصادی نسبت به سایر حوزههای خبری به مراتب بیشتر است، زیرا اکثریت جامعه، اطلاعات مورد نیاز خود را از شرایط اقتصادی از گزارشهای خبری انتشار یافته در رسانهها کسب میکنند. بنابراین میتوان عنوان نمود که رسانه در فرآیند شکلگیری انتظارات، نقش بیبدیلی ایفا میکند.
کامنت ها